مکانیسم ماشه: فشنگ خالی و بازتاب یک فاجعه دیپلماتیک

مرتضی رستمبیگی دبیر گروه سیاسی خبر بندر امام خمینی(ره): فعالسازی اخیر «مکانیسم ماشه» توسط سه کشور اروپایی، بار دیگر بحثهای داغی را درباره کارایی دیپلماسی التماس و وعده فروشی به مردم توسط جریان غرب باور اصلاحطلب و اصولگرا برانگیخته است. در حالی که این اقدام فاجعهای دیپلماتیک است، تحلیل واقعیتهای عینی نشان میدهد در حال حاضر چکاندن ماشه مکانیسم بیشتر جنبهای نمادین و روانی دارد تا تأثیر عملی قابل توجه. این مقاله به بررسی ابعاد مختلف این موضوع و نقش بازیگران داخلی و خارجی در شکلگیری این وضعیت میپردازد.
اثر تحریمی: تأثیر محدود مکانیسم ماشه، مهمترین و اثرگذارترین تحریمها علیه ایران، مانند تحریمهای نفتی و انرژی ، بانکی و مالی، تحریمهای ثانویه و …، تحریمهای یکجانبه ایالات متحده آمریکا است که توسط کنگره و وزارت خزانهداری این کشور وضع شدهاند. این تحریمها هرگز علیرغم ادعای برجامیون لغو نشدند و برخی مانند قانون کاتسا پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ دردوره اول ترامپ وضع شده و درطول ده سال اخیر تحریمها با شدت بیشتری افزوده شده است. تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل که مکانیسم ماشه آنها را بازمیگرداند، عمده آنها بر موضوعات هستهای و تسلیحاتی متمرکز بودند و تأثیر محدودی در مقایسه با تحریمهای همهجانبه آمریکا دارند.
اما این بی اثری مکانیسم ماشه چیزی از تلخی ماجرا و خسارات محض بودن برجام نمیکاهد چرا که کشور به شرایط قبل از برجام بر نمیگردد. برجامیون از هر دو جناح کشور از دولتیها و مجلسیها و حتی ائمه جمعه و برخی نظامیان باید به این پرسش کلیدی پاسخ دهند: ایران در ازای چه چیزی، هزینههای غیرقابل بازگشتی را متحمل شده است؟ پاسخ به این پرسش، گواهی بر «خسارت محض» بودن این توافق برای منافع ملی است. ایران طی اجرای برجام، تعهداتی را انجام داد که بسیاری از آنها ذاتاً برگشتناپذیر یا همراه با هزینه فرصت بسیار سنگین هستند مواردی همچون:
۱. تخریب زیرساختهای هستهای: تخریب قلب رآکتور آب سنگین اراک؛ ایران هسته رآکتور اراک را که میتوانست پلوتونیوم با قابلیت استفاده مصارف بیشمار غیر نظامی و حتی نظامی تولید کند، با بِتُن پر کرد.
۲. غیرفعال کردن و جمعآوری سانتریفیوژها: هزاران سانتریفیوژ پیشرفته ایران که با سرمایهای ملی و تحت سختترین تحریمها ساخته شده بودند، از مدار خارج و در انبار گذاشته شدند. براساس متن برجام ایران متعهد شد که تعداد سانتریفیوژهای نصبشده خود را از ۱۹ هزار دستگاه به ۶ هزار و ۱۰۰ دستگاه کاهش داده و از ۵ هزار و ۱۰۰ دستگاه برای غنیسازی اورانیوم استفاده کند.
۳. صدور ذخایر استراتژیک به خارج از کشور: ایران بیش ۱۱ تن اورانیوم غنی شده و ۱۰۰ تن آب سنگین را که حاصل سالها تحقیق، توسعه و هزینه بود، از کشور خارج کرد. این اقدام، ایران را از یک اهرم مهم چانهزنی در مذاکرات خلع کرد. از دست دادن ذخیره ۱۱ هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده که طی ۱۰ سال فراهم آمده چگونه در فاصله کوتاهی قابل جبران است؟ و یا بعد از آن که چندین هزار سانتریفیوژ از هم گسیخته شد با کدام مکانیسم بازگشتپذیر خواهد بود؟!
۴. متوقف کردن پژوهشهای پیشرفته: فعالیتهای پژوهشی در تأسیسات پیشرفتهای مانند فوردو متوقف شد و برنامههای تحقیق و توسعه در زمینه فناوریهای نوین هستهای به حالت تعلیق درآمد.اینها به علاوه خروج سوخت مصرف شده حاوی پلوتونیم، اطلاعات لو رفته امکان هسته ای و مهمتر از آن، اطلاعات دانشمندان هستهای، شهادت دانشمندان و … حاکی از خسارت بزرگی است که اهل وفاق بر کشور تحمیل کرده و جبران پذیر نیستند و ادعای بازگشت به قبل از برجام را فریبکارانه و تمسخر آمیز میکند.
بحث اصلی حول مکانیسم ماشه نه بر سر اثر تحریمی آن، که بر سر ماهیت فریبنده پذیرش چنین بندی و خسارت محض برجام است. توافق برجام و به ویژه پذیرش مکانیسم ماشه (ماده ۳۷ ضمیمه برجام) که بازگشت تحریمها را به صورت خودکار و غیرقابل وتو ممکن میسازد، در حالی که حتی وزیر امور خارجه روسیه خطر آن را به تیم مذاکره کننده ایرانی هشدار داده و با بیاعتنایی آنان مواجه شده بود، نمونهای بارز از سادهلوحی یا فریبکاری دیپلماتیک است. پذیرش مکانیسمی که به طرف مقابل حق میدهد بدون هیچ مانعی تمام تحریمها را بازگرداند، در حالی که ایران تمام تعهدات خود را انجام و با حمله نظامی به سایتهای هستهای و خاک کشورش روبهرو شده است، امتیازی یکطرفه و بیسابقه در توافقهای بینالمللی است.
بسیاری از کارشناسان و نمایندگان مجلس در زمان تصویب برجام، نسبت به عواقب پذیرش این مکانیسم هشدار دادند، اما این هشدارها با برچسب «کاسبان تحریم» یا «دلواپسان» تمسخر شد و حتی بعد از خروج آمریکا با حسن نیتی بی حد و حصر نسبت به طرف غربی در برجام ماندند و به گفته خودشان برجام را بدون مزاحم (آمریکا) ادامه دادند در حالیکه سه کشور اروپایی در حد اینتکس (رفع تحریم غذایی و دارویی) نتوانستند در مقابل تحریمهای آمریکا بایستند و نفعی از برجام هرچند اندک و توهینآمیز نصیب ایران عزیز کنند.
فعالسازی مکانیسم ماشه را باید بیشتر یک شکست دیپلماتیک و نمادین دانست و درسهایی کلیدی برای سیاستگذاری خارجی در آینده از آن گرفت:
۱. خروج از چرخه پیشبینیپذیری: دشمنان ایران سالهاست که رفتار دیپلماتیک ایران را قابل پیشبینی میدانند. برای خنثیسازی این مزیت، ایران باید از اقدامات قاطع و غیرمنتظره استفاده کند. به مثابه ضرب المثل معروف «دندانهای ما را شمردهاند» و به همین جهت هروز برگ جدی از فشار به کشور را رو میکنند. خروج فوری و نه تعلیق همکاری از NTP میتواند پاسخی قاطع و گامی مهم در مقابل تروئیکای غربی باشد.
۲. اولویت منافع ملی بر نمایش دیپلماتیک: دیپلماسی نباید به دنبال «ژستگیری» و «عکسهای به یادماندنی» باشد، بلکه باید بر اساس «عقلانیت استراتژیک» و محاسبه سود و هزینههای ملموس ملی عمل کند.
۳. پاسخگویی عملکرد گذشته: تصمیمگیرندگان و مذاکرهکنندگانی که منافع ملی را نه تنها در معرض خطر بلکه نادیده گرفته و از بین بردند و کسانی که با همراهی آنان و ابه اعتراف برخی از آنان نخوانده آن را تصویب کردند، باید در قبال اشتباهها یا خیانتهای خود پاسخگو باشند و دستگاه قضایی بدون مماشات با آنان برخورد کند تا همگان بدانند منافع ملی و عمومی خط قرمز نظام است.
انتهای پیام./