پردهبرداری از یک توهم تاریخی و خیانت به عزت ملی

مرتضی رستمبیگی، دبیر سیاسی خبر بندر امام خمینی(ره): در بزنگاهی حساس از تاریخ معاصر ایران، آنگاه که ملت قهرمان ایران پس از نبردی دوازدهروزه، سربلند از کورهراه حوادث بیرون آمده و اراده پولادین خود را به جهانیان نشان داده است، بیانیهای از سوی جبهه اصلاحات ایران صادر میشود که نه تنها بوی تسلیم و ضعف میدهد، بلکه بازتکرار همان «سادهلوحی احمقانهای» است که پیش از این کشور را به پرتگاه بحران و جنگ کشانده است.
این بیانیه، نه یک راهحل، که سندی بر تکرار مکررات تلخ و درسی ناگرفته از تاریخ است؛ سندی که به قول جلاییپور اصلاحطلب، گویی در دهه ۹۰ میلادی نگاشته شده و هیچ نسبتی با واقعیتهای امروز جهان و ایران مقتدر ندارد.
توهم شکست، پاشنه آشیل تسلیم
اصولیترین نقد به این بیانیه، بنیانهای سست آن است که بر پایه یک فرض غلط و از اساس باطل بنا شده: «شکست در جنگ». آنانی که ایران را شکستخورده میانگارند و با این پیشفرض ناصواب، پرچم سفید تسلیم را بالا بردهاند، باید به خاطر بیاورند که جنگ همان دیپلماسی است، فقط با ابزار متفاوت. فاتحان جنگها، برای تثبیت دستاوردهای خود «با دست پر» پای میز مذاکره مینشینند، نه از موضع ضعف و استیصال.
این بیانیه، با تعبیری وارونه از واقعیت، در پی آن است تا «پیروزی» را «شکست» جلوه دهد و به تعبیر استاد بزرگشان جناب دکتر ظریف، راه را برای «تغییر پارادایمی» باز کند که نتیجهای جز «حذف ایران قوی و مستقل» در پی نخواهد داشت. امضاکنندگان بیانیه ذلیلانه و آقای مدعی تغییر پارادایم باید پاسخگو باشند که آیا جز تسلیم بیقید و شرط، غایتی برای طرح خود متصور هستند؟
تکرار جام زهر، این بار با چاشنی گستاخی
حافظه تاریخی ملت ایران، هنوز نامه ۱۲۷ نماینده در سال ۱۳۸۱ و پیشنهاد نوشیدن «جام زهر» را به خاطر دارد؛ زمانی که روایتی پر عجز و ناله از فلاکت اوضاع مملکت ارائه شد و نتیجه آن مذاکره از موضع ضعف و احتیاج بود که شد آنچه شد.
بیانیه اخیر، نه تنها تکرار مضحک همان سناریوی شکستخورده است، بلکه با گستاخی تمام، پا را فراتر نهاده و پیشنهاد «تعلیق داوطلبانه غنیسازی» و «پذیرش نظارتهای تحقیرآمیز» را، آن هم بدون هیچ تضمینی برای رفع تحریمها، مطرح میکند. این رویکرد، نه مذاکره، که «خودفروشی آشکار» و پیامی صریح از ضعف و تسلیم به دشمنان ایران است؛ آن هم درست پس از جنگ دوازدهروزه که نشان داد ایران نه تنها قدرتمند است، بلکه میتواند در برابر زیادهخواهیها بایستد.
کدخداپرستی به جای عزت ملی
این بیانیه، در حقیقت محصول همان «عطش بیمارگونه برای جلب رضایت آمریکا» است که پیش از این ایران را به دام فریب این کشور انداخت. گویا به همین زودی فراموش کردهاند که وقتی مذاکرات در جریان بود، اسرائیل با خیال راحت نقشه حمله به ایران را طراحی میکرد و جنگ درست در میانه مذاکرات به وقوع پیوست!
گویا حضور B2های آمریکا در آسمان کشور و بمباران خاک عزیزش را از یاد برده یا نمیخواهند به یاد داشته باشند که آمریکا نه شریک مذاکره، بلکه کارگردانی بود که ایران را بازیچه سناریوی خود کرد. چگونه میتوان به کسانی اعتماد کرد که با خوشباوری ابلهانه، خودشان بستر جنگ را فراهم کردهاند و اکنون به جای عذرخواهی و شرمساری، با پررویی تمام نسخه تسلیم برای کشور میپیچند؟ این جماعت، به جای تقویت توان داخلی و مقاومت در برابر فشارهای خارجی، راه خزیدن زیر پرچم آمریکا و گدایی از دشمن را برگزیدهاند.
خیانت به ملت، فریبخوردگی تکراری
بیانیه اخیر، نه تنها از گذشته درس نگرفته، بلکه آماده است تا «برای خوشامد اربابان غربی، عزت و استقلال ایران را تمام و کمال به حراج بگذارد». پیشنهاد گفتوگو با آمریکا و تمرکز بر دیپلماسی در پرونده هستهای ـ که در بیانیه بر آن تأکید شده؛ در حالی است که ایران هیچگاه مسیر دیپلماسی را مسدود نکرده و این طرف مقابل بوده که میز مذاکره را ترک کرده است. در چنین شرایطی، طرح مذاکره بدون اشاره به بدعهدی غرب، عملاً به معنای متهمسازی یکطرفه ایران خواهد بود.
این رویکرد، نه تنها فاقد منطق دیپلماتیک است، بلکه نشان از کجفهمی عمیق از ماهیت سیاست بینالملل و نیت دشمن دارد. این پیشنهاد، نه راهحل، بلکه «سند خیانت به ملتی» است که هنوز زخمهای فریبخوردگیهای گذشته را التیام نداده است.
این «انتحار سیاسی» توسط شاخه برانداز جریان اصلاحات، نشان از واگرایی و کاهش اعتماد عمومی به این جریان دارد. مخالفتهای صریح درون خود این جریان، همگی گواهی بر این حقیقت است که حتی درون این جریان نیز نسبت به محتوای بیانیه تردیدهای جدی وجود دارد.
تناقضآمیزترین بخش بیانیه
جبهه اصلاحات از ضرورت مذاکره سخن میگوید، اما مهمترین موضوع مذاکره یعنی غنیسازی را از دستور کار کنار میگذارد. چگونه میتوان از یکسو بر ضرورت مذاکره تأکید کرد و از سوی دیگر، برگ برنده اصلی را کنار گذاشت؟
این رویکرد جز پیام ضعف و تسلیم به دشمنان ایران چه معنایی دارد؟ این پیشنهاد، نه مذاکره، که «خودفروشی آشکار» است و پیامی صریح از ضعف و تسلیم به دشمنان ایران دارد. پرچم سفید تسلیم را بالا برده و در کمال بیشرمی میخواهند ایران را دو دستی تقدیم آمریکاییها کنند.
متهمان اصلی امروز در مقام مدعی و منجی ظاهر شدهاند، در حالی که اگر کوتاهیای هم بوده، همان غفلت دولتها در حمایت از جبهه مقاومت، کوتاهی در توسعه صنعت موشکی و خون به دل حاج قاسمها و حاجیزادهها کردن بوده است.
لذا اگر «تغییر پارادایمی» ضروری باشد، عبور از آن پارادایمی لازم است که سرمنشأ اشتباهات مهلک و خطاهای راهبردی شد. نسخه پساجنگی را نمیتوان از نسخه پیشاجنگی کپی کرد؛ این خطایی استراتژیک است که به هیچ وجه قابل اغماض نیست.
انتهای پیام./