عبارت «ازدواج کودکان» بازی با کلمات است/ «حلالزادگی» یک امتیاز تمدنساز برای ایرانیهاست
طرح افزایش حداقل سن ازدواج با پیگیریهای فراکسیون زنان مجلس دهم در دست بررسی قرار دارد، اما این طرح همزمان با طی مراحل رسمی در مجلس مورد نقد بسیاری از استادان دانشگاه، پژوهشگران و فعالان حوزه زن و خانواده واقع شده است حتی تا جایی که عدهای آن را از مصادیق بارز کپیبرداری از غرب و خشونت علیه زن و خانواده برشمردهاند.
خبرگزاری دانشجو در این زمینه با دکتر امیرحسین بانکی پور به گفتگوی تفضیلی پرداخته است. وی کارشناس مسائل خانواده، است که علاوه بر مدرک حوزوی دارای مدرک کارشناسی ارشد الهیات ـ فلسفه اسلامی در سال ۱۳۷۶ از دانشگاه تربیت مدرس تهران و همچنین مدرک دکترای فلسفه غرب است و مولف آثاری مانند «مطلع مهر»، «سر دلبران» و «اخلاق خانواده» به چاپ رسیده است. وی موسس و هیأت علمی دانشکده اهل بیت علیهم السلام دانشگاه اصفهان نیز هست.مشروح این گفتگو در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
طلاقها در سنین بالای ۲۰ سال بیشتر از طلاقها در سنین زیر ۱۹ سال است
یکی از دلایلی که طرح افزایش حداقل سن ازدواج به مجلس ارائه شده است را افزایش تعداد طلاقها در ازدواجهای زیر سن ۱۸ سال عنوان میکنند، چقدر این آمار و دلیلها در این زمینه مورد پذیرش است؟
برای مطرح کردن طرح افزایش حداقل سن ازدواج در مجلس دلایل مختلفی ذکر شده که یکی از آنها افزایش تعداد طلاقها در ازدواجهای زیر سن ۱۸ سال است. گزارش مرکز پژوهشهای مجلس چنین مدعایی را کاملا رد میکند و آمار متقن و رسمی ازدواج و طلاق که از سایت سازمان ثبت احوال کشور قابل دسترسی است در خلاف این ادعا هستند.
باید بگویم که درست است که در جامعه ما طلاق وجود دارد، اما باید بپذیریم که شیوع طلاقها مربوط به ازدواجهای گروه سنی زیر ۱۹ سال طبق آمار رسمی سازمان ثبت احوال نیست و بیشترین طلاقها مربوط به بعد از سنین ۲۰ سال است شاید کسی در این زمینه بگوید که شیوع ازدواجها در سنین بعد از ۲۰ سال هم بیشتر است و طبیعی است که طلاقها هم در آن سنین بیشتر باشد.
شاید این حرف درست به نظر برسد، اما بررسی شاخص دیگری به نام نسبت طلاق به ازدواج در این دو گروه سنی به ما میگوید که این نسبت در سنین بالاتر از ۲۰ سال بیشتر از سنین زیر ۱۹ سال است یعنی به طور کلی طلاقها در سنین بالای ۲۰ سال بیشتر از طلاقها در سنین زیر ۱۹ سال است.
در صوت طلاق در سنین پایینتر، فرصت دوباره زندگی مشترک برای خانمها بیشتر است
تفاوت بارز ازدواج در سنین بالا و سنین پایین چیست؟
البته این حرف به این معنا نیست که در سنین زیر ۱۸ سال طلاقی وجود ندارد در آن سنین هم طلاق وجود دارد، ولی یک نکته بسیار مثبتی که وجود دارد این است که طلاق در سنین پایینتر بازگشت پذیرتر است یعنی شانس اینکه دوباره خانم بتواند ازدواج کند و فرصت دوباره زندگی مشترک را داشته باشد خیلی بیشتر است.
اما خانمهایی که در سنین بالا ازدواج میکنند در صورت طلاق احتمال اینکه بتوانند ازدواج دیگری داشته باشند کمتر از مورد اول است یعنی در عین اینکه طلاق برای ما یک وضعیت نگران کننده در جامعه است نگران کنندهتر از آن این است که زن مطلقه دیگر نتواند ازدواج کند، البته این حرف من به این معنا نیست که ما از طلاق در سن پایین دفاع میکنیم.
لزومی ندارد که همه کشور را تهرانیزه کنیم
تعیین سن واحد برای ازدواج یا عدم ازدواج دخالت در اختیارات مردم نیست؟
لازم است توجه کنیم که جغرافیا، فرهنگهای اقوام و نواحی مختلف ایران متفاوت است ما نباید همه جای ایران را به مانند تهران ببینیم در خیلی از شهرها و روستاها سن مطلوب ازدواج همان سن آغاز نیاز است و هیچ دلیلی وجود ندارد که همه مردم کشور را مجبور به این بکنند که مثلا بعد از ۳۰ سالگی ازدواج کنند و بین سن نیاز به ازدواج و سن ازدواج فاصله ۱۰-۱۵ ساله یا بیشتر افتاده شود.
ازدواج کودکان بازی با الفاظ است/دختران ایرانی دوست دارند قبل از ۲۰سالگی تکلیف ازدواجشان مشخص شود
یکی از دلایل طرح، آسیب به کودکی افراد با ازدواج زیر ۱۸ سالگی است،ازدواج در سنین زیر هجده سال لطمهای به کودکی افراد وارد نمیکند؟
ببینید کسانی که سن ۱۸ سالگی را سن کودکی عنوان میکنند و ازدواج تا این سن را ازدواج کودکان، باید پاسخ دهند که اساسا چه تعریف علمی از سن کودکی دارند؟
بیشتر به نظر میرسد که سن کودکی و ازدواج کودکان بازی با الفاظ است وقتی منحنی ازدواج را در کل کشور و نه صرفا در تهران نگاه میکنیم میبینیم که دختران تمایل دارند که از سنین زیر ۱۸ سال وارد زندگی مشترک شوند و بسیاری از آنها متمایلند که تا قبل از ۲۰ سالگی تکلیف ازدواج و آینده زندگی مشترک شان را مشخص کنند.
اگر به آمار دقیق کشور نگاه کنیم میبینیم که این دختران درصد قابل توجهی را به خود اختصاص میدهند این بدان معناست که در جامعه ایرانی ازدواج زیر سنین ۲۰ سال یا ۱۸ سال یک امر متعارف و پذیرفته شده در فرهنگ بومی است که در عین حال شرعی هم است.
چه تضمینی هست کسی که تا ۱۶-۱۸ سالگی به بلوغ عقلی نرسیده، بعد از آن حتما میرسد؟
یکی از دلایل طرح افزایش حداقل سن ازدواج عدم بلوغ فرد در جنبههای مختلف جنسی، عاطفی، اقتصادی و عقلی است، چقدر این دلیل درست به نظر میرسد؟
بله مسئله دیگر که در طرح افزایش حداقل سن ازدواج مطرح میشود مسئله عدم بلوغ فرد در جنبههای مختلف جنسی، عاطفی، اقتصادی و عقلی است نکته مهم در این زمینه این است که خانوادهها باید زمینه انواع بلوغ را برای فرد آماده کنند یعنی موازی با بلوغ جسمی و جنسی زمینه رشد عقلی و اقتصادی را هم به فرزند خود آموزش دهند به گونهای که در سنین نیاز که معمولا حول و حوش ابتدای نوجوانی است آماده ورود به زندگی مشترک و پذیرفتن مسئولیتهای آن باشند کما اینکه بسیاری از کسانی که در سنین ۲۴، ۲۵ سالگی به بعد ازدواج میکنند هم همه بلوغها را به صورت کامل و هماهنگ با هم ندارند.
بسیاری از بلوغها در فرد با خود ازدواج تکامل مییابد
اگر قرار است که فرد کامل و همه چیز تمام شود و بعد ازدواج کن، اصلا ازدواج چه نقشی در تکامل شخصیتی او خواهد داشت؟
دقیقا نکته دیگر همین است که بسیاری از بلوغها در فرد با خود ازدواج تکامل مییابد البته به شرطی که فرد روحیه قابل تحولی داشته باشد. مثلا دوران عقد یکی از دورانهای تکامل این بلوغها در فرد است به گونهای که بتواند آمادگیهای لازم و کافی را برای ورود به زندگی مشترک پیدا کند و این سنت دوران عقد در میان ایرانیان وجود دارد بسیار سنت خوبی برای تکمیل انواع بلوغها در طرفین است.
دین ما صراحتا خواستار ازدواج جوانان در آغاز نیاز است/ طرحهای بیگانه با متن دین و فرهنگ توین و تصویب نکنیم
دین درمورد سن ازدواج میگوید؟
در روایات متعددی صراحتا از پدر و مادرها خواسته شده است که فرزندان خود را در سنین پایین ازدواج دهید. روایتی از امیرالمومنین علیه السلام داریم که میفرمایند که وقتی جوان در ابتدای جوانی ازدواج میکند شیطان فریاد میزند کهای وای دو سوم دینش را از دستبرد من در امان نگاه داشته است و یا روایات مشهوری که میگوید ازدواج نصف دین را محافظت میکند از جمله این روایات است. لذا تا حدود زیادی این چنین طرحی نسبتی با دین و مطالبات صریح دینی ندارد.
در روایات متعددی هم داریم که خواسته شده است دخترها در همان ابتدای دوران بلوغ شوهر داده شوند تا سالم بمانند به خصوص در زمان فعلی که کارشناسان حاضر در مدارس اذعان دارند که دختران و پسران ما چه قدر در معرض آسیبهای عاطفی و جنسی قرار دارند.
باید فرزندانمان از ابتدای نوجوانی آماده ورود به زندگی مشترک باشند
علت تاکید شما بر ازدواج در آغاز نیاز چیست؟
برخی این مسئله برای آنها اهمیتی ندارد، اما باید توجه داشته باشند که در ایران با فرهنگی زندگی میکنند که متصوف به خصوصیات اخلاقی است و از طرف دیگر جوانهای ما به شدت در معرض آسیب قرار دارند و بسیاری در خلوت نیاز جنسیخود را برآورده میکنند و یا در اثر فضای نامناسب رسانهای و یا تربیتی دچار بلوغ جنسی زودرس شدهاند و در معرض انواع و اقسام تحریکهای جنسی قرار دارند و در فضاهای مختلط هم تردد دارند.
در چنین شرایطی چه راهی جز ازدواج برای فرد وجود دارد که آلوده نشود؟ لذا تاکید ما این است که از ابتدای نوجوانی باید بچهها برای ورود به زندگی مشترک آمادگیهای لازم را کسب کرده باشند.
داشتن حس مسئولیتپذیری یک مورد تربیتی است نه وابسته به سن
ممکن است از تعریف مشخصی از بلوغ عقلی و اجتماعی بفرمایید؟اساسا صاحبان این طرح چه سطحی از بلوغ را مد نظر دارند؟
بلوغ اجتماعی یعنی داشتن احساس مسئولیت، درک اجتماعی و داشتن پختگی در رفتار و دوری از رفتارهای بچه گانه. متاسفانه برنامه ریزی مدارس چه در دوره ابتدایی و چه متوسطه صدا و سیما به گونهای نیست که از سنین پایین حس داشتن مسئولیت را در بچهها تقویت کند و این باید جزو برنامههای اصلی تربیتی نهادهای مسئول قرار بگیرد.
بلوغ عقلی یعنی که فرد قدرت تصمیمگیری داشته باشد احساس مسئولیت داشته باشد و سنجیده عمل کند کسی که ازدواج نکرده بلوغ عقلی او به غایت خود نمیرسد و بخشی از رشد عقلی در بستر خانواده و با ازدواج محقق میشود در نسلهای گذشته از سنین پایین مثلا ۱۰ سالگی وظایف و مسئولیتهایی به بچهها در محیط خانواده واگذار میشد، اما هم اکنون حتی این مسئولیتها در سنین بعد از ۲۰ سالگی هم به بچهها سپرده نمیشود خوب چگونه میتوان از چنین فردی انتظار بلوغ عقلی و اجتماعی داشت؟
گاه دیده میشود که فرد حتی در سنین بالای ۳۰ سالگی به سر میبرد، اما در تصمیم گیریهای خود به شدت وابسته به دیگران است.
ناپختگیهای فرد در سنین پایینتر راحتتر توسط جامعه هضم میشود
یعنی با عدم ازدواج ممکن است این ناپختگی ها به سنین بالاتر انتقال یابد؟ عواقب آن چیست؟
بله این مسئله امکان دارد، یکی از محاسن ازدواج در سنین نیاز و نوجوانی این است که از فرد انتظار رفتار بسیار پخته نیست و اگر فرد متناسب با سن خودش رفتاری انجام دهد که به نظر ناپخته بیاید قابل توجیه با سنش است، اما اگر این ناپختگیها به سنین بالاتر مثلا بیست و چند سالگی به بعد انتقال یابد شکل بدتر پیدا میکند و به زندگی مشترک آسیب بیشتری میزند و حتی فرد مورد سرزنش اطرافیان واقع میشود.
در سنین پایینتر جامعه انتظار بالایی از فرد ندارد و راحت خانواده و اطرافیان با آنها کنار میآیند تا بتوانند به مرور در جریان زندگی مشترک این پختگیها را به دست بیاورند.
افتخار میکنم که من و بسیاری از همکارانم دخترانمان را قبل از ۱۶ سالگی شوهر دادهایم
فرزندان خود شما کی ازدواج کردهاند؟
خانوادههایی که چون فضای فرهنگی و تربیتی خوبی داشتهاند توانستهاند بچهها را متناسب با سن نیاز ازدواج برای شروع زندگی مشترک آماده کنند و این خلاف شهرهای بزرگ است که خانواده و به خصوص فرزندان خانواده معمولا آموزشهای لازم برای ورود به زندگی مشترک و ازدواج را پیدا نمیکنند و فضای اجتماعی که بچهها در آن به سر میبرند چندان آنها را برای فضای خانواده تربیت نمیکند.
شاید به نظر برسد که در یک کلان شهری، چون تهران چندان عرفی نباشد که دختری در سن ۱۶ سالگی ازدواج کند که البته من مخالف این قضیه هم هستم، کم نیستند خانوادههایی که به علت فضای خوب تربیتی در محیط خانواده بچهها را آماده ورود به زندگی مشترک کردهاند.
بسیاری از این نمونهها همکاران خود بنده هستند که مثل من دخترانشان را در سنین نیاز به ازدواج شوهر دادهاند برخی در ۱۳ سالگی برخی در ۱۵ سالگی و برخی هم در سن ۱۶ سالگی شوهر کردهاند. افتخار میکنم که همسرم و من فرزندانمان را به گونهای تربیت کردهایم که در سن نیاز به ازدواج توانایی اداره زندگی مشترک را دارند و ازدواجشان به خاطر والدین عقب نیفتاده است.
حال در این شرایط عدهای نمیتوانند ضد فرهنگ بومی و شرعی پذیرفته شده دنبال ایجاد قانون باشند چرا که چنین خانوادههایی متوجه خطرات فرهنگی که در کمین فرزندان است، بودهاند و سلامت بچههایشان را در این دیدهاند که این بچهها را در سن نیاز ازدواج دهند.
ازدواج اجباری در هر سنی ظلم است چه در ۴۰ سالگی و چه در ۱۸ سالگی
چقدر عبارت ظلم به کودکی با ازدواج زیر سن ۱۸ برای پسران و ۱۶ برای دختران میتواند درست باشد؟
عنوان میشود که ازدواج در سنین پایین ظلم به کودکی است و فرد فرصت کودکی کردن را از دست میدهد در صورتی که اگر این ازدواجها به صورت اجباری باشد و مثلا دختر به بلوغ جسمی نرسیده باشد بله این عبارت میتواند درست میباشد.
کسانی که به این ازدواجها برای ارائه این طرح به مجلس اقدام کردهاند باید آمار و آدرس دقیق چنین ادعایی در دسترس متخصصین و متولی امور قرار گیرد، ازدواج در هر سنی اگر به اجبار صورت گیرد ظلم است یعنی اگر فردی در ۴۰ سالگی هم به اجبار خانواده و اطرافیان وارد زندگی مشترک شود به او ظلم شده و در عین حال عبارت کودک را هم نمیتوانیم به آن نسبت بدهیم.
اما در صورتی که این بلوغ جسمی اتفاق افتاده و خود دختر و یا پسر هم تمایل به ازدواج دارد دیگر عبارت ظلم به کودکی محلی از اعراب ندارد.
جلوی انتشار کتابم برای آمادگی نوجوانان به زندگی مشترک را گرفتند
خود شما که لزوم تربیت نوجوانان برای ورود به زندگی مشترک را عنوان میکنید چه فعالیتهایی در این زمینه داشتهاید؟
در این زمینه من کارهای پژوهشی کارگاهها و کتب مختلفی تدوین کردهام. در اخرین مورد هم بنده کتابی به نام مدیریت خانواده و سبک زندگی برای سال آخر متوسطه تنظیم کردم که به درخواست وزارت آموزش و پرورش قرار بود که به عنوان کتاب درسی ثابت در این پایه برای دختران تدریس شود، اما به دلیل برخی نفوذها در این وزارتخانه متاسفانه این کتاب درسی از پایه آخر دبیرستان حذف شد، جالبتر این است این کتاب را بنده به درخواست خود وزارتخانه نوشتم.
کتاب دختران در این حوزه را بنده نوشتم و در تعداد مدارس کمی اجازه توزیع پیدا کرده است، اما مخاطبان به راحتی میتوانند این کتاب را با همین عنوان و به نویسندگی بنده از فضای اینترنت دانلود کنند. سعی کردم در این کتاب بخشهای زندگی یک فرد را در سنین نوجوانی مرحله به مرحله توضیح دهم. در صحنه سوم و چهارم این کتاب هم از نظر آماری و هم از نظر استدلالی به مسئله بلوغ از جنبههای مختلف و علتهای ورود به زندگی مشترک با آغاز احساس نیاز پرداختهام.
خوب وقتی سیستم ما آمادگی فرد نوجوان برای ورود به زندگی مشترک را در حد یک کتاب هم نمیپذیرد شما نباید انتظارات دیگری برای دغدغه مندی در حوزه ازدواج جوانان داشته باشید.
بستن باب ازدواج یعنی بازکردن باب فساد به صورت رسمی/مسئول میلیونها جوان مجرد کیست؟/این طرح بیشترین آسیب را به زنان جامعه میزند
به نظر شما بیشترین آسیب این طرح متوجه کیست؟
تاخیر سن ازدواج در دختران نسل گذشته تعداد زیادی دخترهای مجرد را به وجود آورده است، ما هم اکنون یک میلیون و ۴۰۰ هزار دختر مجرد داریم که از سن ۳۰ سال عبور کردند اگر این دختران در سنین پایینتر به ازدواج آنها دقت میشد خیلی راحتتر وارد زندگی مشترک میشدند، اما طبیعی است که وقتی سن بالا میرود به شدت قدرت انتخاب دختر خانمها کاهش مییابد و احتمال مجرد ماندن شان زیاد خواهد شد.
این طرح افزایش سن ازدواج، چون برای چند نفر صرفا تنظیم نمیشود و برای میلیونها دختر و پسر ایرانی ارائه میگردد باید توجه کند که اگر جلوی ازدواج به صورت شرعی گرفته شود علنا فرد را مجبور به امور غیراخلاقی و غیرشرعی کرده است و در واقع باید بگویم که هر چه باب ازدواج بسته شود باب فساد و روابط نامشروع بازتر خواهد شد.
وقتی این قانون گذاشته شود فرد به خاطر نیازی که دارد ازدواج میکند، اما به صورت رسمی نمیتوانند آن را ثبت کنند و در چنین رابطهای آنکه بیشتر آسیب میبیند زن است چرا که از حقوق رسمی خود محروم است.
در شهری که عرف جامعه ازدواج در سنین زیر ۱۸ و ۱۶ سال است اگر جلوی ازدواج رسمی و قانونی گرفته شود مردم معطل قانون نمیشوند بلکه ازدواج بچهها را صورت میدهند و صبر میکنند بعد از اینکه بچهها به سن ۱۸ سالگی رسیدند آن را ثبت رسمی میکنند و اگر در این چند سال فاصله اتفاقی بین طرفین بیفتد مثلا اینکه شوهر فوت شود زن او هیچ حقوق رسمی نخواهد داشت.
اگر آمار حرامزادهها در دنیا را ببینند دنبال الگوبرداری از غرب نخواهند رفت/حلالزادگی افتخار مردم ایران در جهان است
آیا این طرح در کشورهای دیگر پیاده شده است؟ عواقب چنین طرحی در کشورهای دیگر چه بوده است؟
فرض میکنیم که حتی طرح افزایش حداقل سن ازدواج تصویب و اجرایی شود باید ببینیم یک چنین طرح که قبلا در کشورهای غربی پیاده شده چه عواقبی را به دنبال داشته است مطالعه جامعه غربی به ما نشان میدهد که عواقب خوشایندی نخواهند بود که در همان کتاب به عواقب تاخیر ازدواج نیز پرداختهام.
اگر آمار حرامزادهها در دنیا را نگاه کنیم دیگر هرگز به دنبال الگوبرداری از غرب نخواهید رفت آمار و نقشههایی که توسط سازمان ملل تحت عنوان نقشه جهانی خانواده مطرح میشود بیانگر آمار بسیار وحشتناکی در حوزه روابط جنسی خارج از ازدواج و توالید نسل به صورت نامشروع است.
برخی کشورها، چون انگلیس، آلمان و فرانسه و آمریکا دارای آمار حرامزادگی بالای ۵۰، ۳۵ و ۵۷ و ۵۱ درصد هستند و در کشورهای آمریکای جنوبی این آمار بالای ۸۰ درصد است، اما یکی از افتخارات کشور ما این است که در این زمینه اصلا شباهتی به جوامع غربی ندارد و مردم ایران باید به حلالزادگی خود که به عنوان یک عنصر تمدنساز در جامعه مهدوی است افتخار کنند و این امتیاز مثبت را نباید با الگوبرداریهایی تحت عنوان طرح افزایش حداقل سن ازدواج و مشابه آن تحت الشعاع قرار داد.
متاسفانه متوجه نیستیم که طرحهای توسعه غربی و اسناد بینالمللی چه بلاهایی بر سر خود جامعه غربی آورده است و مرتب عدهای اصرار دارند و فشار میآورند که چنین مواردی را به جامعه و فرهنگ ایرانی تحمیل کنند.
غرب امروز سعی دارد به سمت خانواده برگردد
آیا این ضررها در جوامع غربی باعث نشده که دست از کارهای غلط خود بردارند؟
البته در حوزه خانواده فعالیتهای خوبی هم در غرب در حال انجام شدن است اما فراگیر نیست مثلا اینکه جوامع غربی بعد از تجربه کاهش نسل به سمت افزایش توالید برگشتهاند و یا مسئله خویشتنداری را در مسئله جنسی مطرح میکنند که متاسفانه در الگوبرداریها از غرب این موارد مورد استفاده قرار نمیگیرد.
خود متفکران غرب در حوزه تجربههای تلخ خانواده کتابهای متعددی نوشتهاند کتابی مثل «جنگ علیه خانواده» از گاردنر یا «چه کسی خانواده آمریکایی را کشت؟» از فیلیس اشلفلی که چه قدر فریاد میزنند از فروپاشیدگی خانواده در جامعه غربی در چنین شرایطی اگر ما بخواهیم نقاط ضعف آنها را الگوبرداری کنیم بسیار دور از عقل و خلاف اسلام است.
انتهای پیام/*